مدیریت و تصمیم گیری

فلسفه زبان ویتگنشتاین

فلسفه زبان شاخه ای از علم فلسفه است که اصلی ترین موضوع آن فهم و پاسخ به این سوالات می باشد که انسانها چگونه با زبان می اندیشند و دنیا را می فهمند، چگونه با زبان، اندیشه خود را منتقل می کنند و به دیگران می فهمانند و حتی چگونه با زبان دنیا را تغییر می دهند.
لودویگ ویتگنشتاین (۱۸۸۹-۱۹۵۱) یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم است. ایده های او فلسفه زبان، درک معنا و تفکر را متحول کرد. 
فلسفه ویتگنشتاین به دو مرحله اساسی تقسیم می شود که در هر مرحله نظرات و دیدگاه های متمایزی را نسبت به زبان و ارتباط آن با دنیای پیرامون مطرح نمود.

ویتگنشتاین اولیه: نظریه تصویر
در مرحله اول ویتگنشتاین زبان را همانند یک عکس از واقعیت می داند. جملات وقتی معنا دارند که بتوانند همانند یک آینه یا دوربین، واقعیتی را به تصویر بکشند. 
اگر زبان قادر نباشد مفهومی را به شکلی دقیق مصور نماید مانند ارزش‌های اخلاقی یا ایده‌های متافیزیکی ، بهتر است سکوت کرده و خاموش باشد. 
در حقیقت از نظر ویتگنشتاین زبان در این مرحله همانند ابزاری دقیق برای بازنمایی واقعیات پیرامونی است.

ویتگنشتاین متأخر: معنا به مثابه کاربرد
سالها بعد ویتگنشتاین نظریه خود را در خصوص زبان و فلسفه آن تغییر داد. او عنوان کرد که نقش زبان تنها به تصویر کشیدن واقعیت نیست بلکه زبان همانند جعبه ابزاری است که کاربردهای مختلفی می تواند داشته باشد. 
همانطور که ما ازجعبه ابزار استفاده های مختلفی داریم، زبان نیز می تواند استفاده های متفاوتی برای انسانها داشته باشد. در حقیقت معنای واژه ها و جملات ، چیزی جز همان کاربرد آنها در زندگی روزمره نیست.
زبان در زندگی چارچوب های مختلفی دارد که قواعد هر کدام متفاوت است. او این موضوع را بازی های زبانی نامید. 
به عنوان مثال زبان در هرکدام از موقعیت هایی چون دستور دادن، سوال پرسیدن، شوخی کردن، قول دادن، دعا کردن، تعریف داستان و غیره قواعد و عملکرد خاصی دارد و نقش ویژه ای را بازی کرده که می تواند در هر مورد کاملا متمایز باشد.
هر بازی زبانی در بستر فرهنگی خاص آن و ویژگی های ارتباطی مربوطه کاربرد داشته و قواعد کاملا متفاوتی خواهد داشت. 
به عنوان مثال زبان مذهب را نمی توان صرفا با قواعد خشک علمی ادراک نمود، بلکه برای فهم متون دینی و مذهبی باید وارد بازی های زبان ایمانی شد و از دریچه آن به حقایق مذهب دست یافت، نه از طریق قواعد و روش های علمی که در بستر خاص خود و صرفا در بازی های زبان علم کاربرد دارند. 

فلسفه زبان و مدیریت
مدیریت و فلسفه زبان، ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. این ارتباط عمیق ناشی از آنست که مدیریت و فلسفه زبان، هردو بر اساس فهم و درک مشترک و ارتباطات موثر شکل گرفته و توسعه می یابند.
وظایف و کارکردهای مدیریتی اعم از تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازماندهی، انگیزش و رهبری، همگی به چگونگی بکارگیری زبان و ارتباطات زبانی وابسته می باشند.
همانطور که ذکر گردید دیدگاه ویتگنشتاین دوم بر این موضوع تاکید دارد که معنا وابسته به چگونگی کاربرد زبان بوده و نقش بازی های زبانی در این دیدگاه بسیار پررنگ می باشد. 
مطابق این دیدگاه یک مدیر می بایست این آگاهی را داشته باشد که زبان در موقعیت های مختلف مانند جلسات رسمی، میز مذاکرات و یا نشست های مرتبط با موضوع انگیزش کارکنان، نقش و قواعد مخصوص خود را داشته و کارکردهای زبان در این موقعیت ها یکسان نمی باشد.
فهم این موضوع به مدیر کمک می کند که پیام خود را متناسب با فرهنگ سازمانی، موقعیت و نوع مخاطب خود بیان نموده و ضمن ایجاد فضای کاری صمیمانه و همبستگی و شفافیت، هرگونه سوء تفاهم و بدفهمی ناشی  از کارکرد نادرست زبان را در محیط سازمانی خود از میان بردارد.