کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» (Why Nations Fail) نوشتهی دارون عجماوغلو (Daron Acemoglu) و جیمز رابینسون (James A. Robinson) به این سؤال پاسخ میدهد که چرا برخی کشورها ثروتمند، دموکراتیک و موفقاند، در حالی که برخی دیگر فقیر، فاسد و ناکارآمد باقی میمانند.
دلیل اصلی موفقیت یا شکست کشورها:
تفاوت در نهادهای اقتصادی و سیاسی.
نه جغرافیا، نه فرهنگ، نه نژاد.
ویژگیهای ملتهای شکستخورده:
1. نهادهای استخراجگر (Extractive Institutions)
نهادهایی که منابع و قدرت را در دست گروهی محدود نگه میدارند.
مانع نوآوری، رقابت، و رشد اقتصادی میشوند.
مثالها:
نهاد اقتصادی: زمینهای بزرگ در دست فئودالها در آمریکای لاتین.
نهاد سیاسی: حکومت دیکتاتوری زیمبابوه تحت رهبری رابرت موگابه.
2. تمرکز قدرت سیاسی در دست اقلیت
مشارکت سیاسی مردم حذف میشود.
سیاستها به نفع نخبهها طراحی میشوند.
مثال:
حاکمیت خاندان کیم در کره شمالی.
3. نبود حقوق مالکیت امن
مردم اطمینان ندارند که ثروتشان حفظ میشود.
انگیزهای برای سرمایهگذاری یا تولید وجود ندارد.
مثال: مصادره اموال در دوران «انقلاب فرهنگی» چین.
4. نبود قانون حاکم (Rule of Law)
قانون تابع ارادهی حاکمان است، نه حاکم بر همه.
عدالت و شفافیت وجود ندارد.
مثال: فساد گسترده در روسیه پس از فروپاشی شوروی.
ویژگیهای ملتهای موفق:
1. نهادهای شمولگرا (Inclusive Institutions)
نهادهایی که مشارکت سیاسی و اقتصادی همگانی را تشویق میکنند.
حقوق مالکیت را تضمین میکنند.
رقابت را آزاد میگذارند.
مثالها:
نهاد اقتصادی: بازار آزاد و کارآفرینی در ایالات متحده.
نهاد سیاسی: پارلمان منتخب در بریتانیا پس از انقلاب شکوهمند 1688.
2. توزیع قدرت سیاسی
هیچ گروهی بهتنهایی نمیتواند قدرت را در انحصار بگیرد.
مشارکت گسترده مردم در سیاست.
مثال: دموکراسی پایدار در کشورهای اسکاندیناوی.
3. ثبات در نهادها
نهادهای قوی که در برابر تغییرات ناگهانی مقاوماند.
سیاستگذاری بلندمدت ممکن میشود.
مثال: نهادهای مالی و قضایی مستقل در آلمان.
نظریههایی که نویسندگان رد میکنند:
نظریه جغرافیا: چون کره شمالی و جنوبی جغرافیای یکسان دارند اما نتایج متفاوت.
نظریه فرهنگ: چون ملتهای همفرهنگ (مثل شمال و جنوب آمریکا) مسیرهای متفاوتی رفتهاند.
نظریه نژاد یا دین: چون نهادها عامل اصلیاند، نه ویژگیهای نژادی یا مذهبی