مدیریت و تصمیم گیری

تئوری اسنادی

تئوری اسنادی (Attribution Theory) یکی از نظریه‌های کلیدی در روان‌شناسی اجتماعی است که توسط فریتز هایدر (Fritz Heider) پایه‌گذاری شد و بعدها توسط پژوهشگرانی مثل هارولد کلی (Harold Kelley) و برنارد واینر (Bernard Weiner) توسعه یافت.
این نظریه توضیح می‌دهد چگونه افراد تلاش می‌کنند علل رفتار خود و دیگران را درک کنند.

بنیان تئوری اسنادی – فریتز هایدر:
هایدر معتقد بود که انسان‌ها مانند "دانشمندان کوچک" عمل می‌کنند؛ یعنی تلاش می‌کنند علت اتفاقات را کشف کنند و دنیا را قابل پیش‌بینی سازند. او دو نوع علت (اسناد) برای رفتارها پیشنهاد داد:
1. اسناد درونی (شخصی):
دلیل رفتار را به ویژگی‌های درونی شخص نسبت می‌دهیم: شخصیت، نیت، توانایی، تلاش و ...
مثال: «او در امتحان موفق شد چون باهوش است.»
2. اسناد بیرونی (موقعیتی):
دلیل رفتار را به عوامل محیطی نسبت می‌دهیم: شانس، سختی کار، کمک دیگران، شرایط اجتماعی و ...
مثال: «او در امتحان موفق شد چون سؤال‌ها آسان بود.»

مدل علیت هارولد کلی (مدل هم‌رخدادی سه‌گانه – Covariation Model):
کلی سه نوع اطلاعات را بررسی می‌کرد که مردم هنگام اسناد دادن از آن استفاده می‌کنند:
1. هم‌نوا بودن (Consensus): آیا دیگران هم همین رفتار را در این موقعیت دارند؟
2. تداوم (Consistency): آیا این شخص همیشه در این موقعیت همین رفتار را دارد؟
3. تمایز (Distinctiveness): آیا این رفتار در موقعیت‌های دیگر هم دیده می‌شود یا منحصر به این موقعیت است؟
بر اساس ترکیب این سه، افراد تصمیم می‌گیرند که آیا علت رفتار درونی است یا بیرونی.

کاربردهای تئوری اسنادی:
در آموزش: معلمان و دانش‌آموزان چطور موفقیت و شکست را توجیه می‌کنند.
در روابط اجتماعی: اسنادهای نادرست می‌تواند منجر به سوء‌تفاهم شود.
در روان‌درمانی: شناخت الگوهای اسناد منفی می‌تواند به درمان افسردگی کمک کند.
در محیط کار: مدیران چگونه عملکرد کارمندان را ارزیابی و قضاوت می‌کنند.

خطاهای اسنادی
1. خطای اسنادی بنیادی (Fundamental Attribution Error):
وقتی رفتار دیگران را بیشتر به ویژگی‌های شخصیتی یا درونی آنها نسبت می‌دهیم و نقش عوامل موقعیتی یا محیطی را نادیده می‌گیریم.
مثال: اگر همکارتان دیر به جلسه برسد، ممکن است فکر کنید: «او آدم بی‌مسئولیتی است» (ویژگی شخصی)، در حالی که ممکن است ترافیک سنگینی وجود داشته (عامل موقعیتی).
2. سوگیری بازیگر-ناظر (Actor-Observer Bias):
در این حالت، افراد برای رفتار خودشان بیشتر عوامل بیرونی را دلیل می‌دانند، ولی برای دیگران عوامل درونی را.
مثال:اگر شما خودتان دیر برسید، می‌گویید: «ترافیک زیاد بود».ولی اگر دیگری دیر برسد، می‌گویید: «او همیشه بی‌برنامه است».
3. سوگیری موفقیت-شکست (Self-serving Bias):
وقتی موفقیت‌های خود را به ویژگی‌های مثبت شخصیتی نسبت می‌دهیم، ولی شکست‌ها را به عوامل بیرونی.
مثال:اگر در آزمونی نمره بالا بگیرید: «من باهوشم». اگر نمره پایین بگیرید: «سؤال‌ها خیلی سخت بود».